Home > Author > عرفان نظرآهاری

عرفان نظرآهاری QUOTES

1 " این که مدام به سینه ات میکوبد قلب نیست ماهی کوچکی است که دارد نهنگ میشود. ماهی کوچکی که طعم تنگ آزارش میدهد و بوی دریا هوایی اش کرده است.قلب ها همه نهنگانند در اشتیاق اقیانوس. امام کیست که باور کند در سینه اش نهنگی میتپد؟
آدم ها ماهی ها را در تنگ دوست دارند و قلب ها را در سینه. اما ماهی وقتی در دریا شناور شد ماهی است و قلب وقتی در خدا غوطه ور خورد قلب است.
هیچکس نمیتواند نهنگی را در تنگی نگه دارد تو چطور میخواهی قلبت را در سینه نگه داری؟ و چه دردناک است وقتی نهنگی مچاله میشود و وقتی دریا مختصر میشود و وقتی قلب خلاصه میشود و آدم قانع.
این ماهی کوچک اما بزرگ خواهد شد و این تنگ تنگ خواهد شدو این آب ته خواهد کشید.
تو اما کاش کمی دریا مینوشیدی و کاش نقبی میزدی از تنگ سینه به اقیانوس. کاش راه آبی به نامنتها میکشیدی و کاش این قطره را به بینهایت گره میزدی. کاش... بگذریم
دریا و اقیانوس به کنار نامنتها و بینهایت پیشکش
کاش لااقل آب این تنگ را گاهی عوض میکردی، این آب مانده است و بو گرفته است. و تو میدانی آب هم که بماند میگندد، آب هم که بماند لجن میبندد و حیف از این ماهی که در گل و لای بلولد و حیف از این قلب که در غلط بغلتد "

عرفان نظرآهاری , در سینه‌ات نهنگی می‌تپد

4 " جوانمرد گفت: خدایا! نماز میخوانم و روزه میگیرم، حج میروم و زکات میدهم، انفاق میکنم و میبخشم، نه غیبتی و نه دروغی و نه حرامی، اما این نیست آنچه تو میخواهی، دلم راضی نمیشود، میدانم که چیزی بیش از اینها باید کرد
خدا گفت: آری، چیزی بیش از اینها باید کرد. و آنگاه عرش را بر شانه های او گذاشت و گفت: این است آنچه میخواهم، اینکه عرشم را بر دوش گیری، امانتم را
جوانمرد گفت: سنگین است، سنگین است، سنگین است، شانه هایم دارد میشکند، نزدیک است که عرشت بر زمین بیفتد
خدا گفت: یاری بخواه، جهان هرگز از یاران خالی نخواهد بود و جوانمرد فریاد برآورد که: ای جوانمردان، یاری، یاری، یاری ام کنید عرش خدا برپشت ما ایستاده است نیرو کنید و مردآسا باشیدکه این بار، گران است
و هر روز از گوشه ای و هر روز کسی از کناری در آمد. کسی که تکه ای از عرش خدا و پاره ای از امانت او را بر پشت گرفت
هزاران سال گذشته و هزاران سال دیگر نیز میگذرد، اما عرش خدا هرگز بر زمین نخواهد افتاد
روایت نهم "

عرفان نظرآهاری , جوانمرد نام ديگر تو