Home > Work > جوانمرد نام ديگر تو

جوانمرد نام ديگر تو QUOTES

1 " جوانمرد گفت: خدایا! نماز میخوانم و روزه میگیرم، حج میروم و زکات میدهم، انفاق میکنم و میبخشم، نه غیبتی و نه دروغی و نه حرامی، اما این نیست آنچه تو میخواهی، دلم راضی نمیشود، میدانم که چیزی بیش از اینها باید کرد
خدا گفت: آری، چیزی بیش از اینها باید کرد. و آنگاه عرش را بر شانه های او گذاشت و گفت: این است آنچه میخواهم، اینکه عرشم را بر دوش گیری، امانتم را
جوانمرد گفت: سنگین است، سنگین است، سنگین است، شانه هایم دارد میشکند، نزدیک است که عرشت بر زمین بیفتد
خدا گفت: یاری بخواه، جهان هرگز از یاران خالی نخواهد بود و جوانمرد فریاد برآورد که: ای جوانمردان، یاری، یاری، یاری ام کنید عرش خدا برپشت ما ایستاده است نیرو کنید و مردآسا باشیدکه این بار، گران است
و هر روز از گوشه ای و هر روز کسی از کناری در آمد. کسی که تکه ای از عرش خدا و پاره ای از امانت او را بر پشت گرفت
هزاران سال گذشته و هزاران سال دیگر نیز میگذرد، اما عرش خدا هرگز بر زمین نخواهد افتاد
روایت نهم "

عرفان نظرآهاری , جوانمرد نام ديگر تو