Home > Work > مجموعه اشعار حسین منزوی
1 " آهای غمی کهمثل یه بختکرو سینهی منشدهای آواراز گلوی مندستاتو وردار "
― حسین منزوی , مجموعه اشعار حسین منزوی
2 " اگر باید زخمی داشته باشمکه نوازشم کنیبگو تا تمام دلم راشرحه شرحه کنمزخمها زیبایندو زیباتر آنکهتیغ را هم تو فرود آورده باشیتیغت سـِحر است ونوازشت معجزهو لبخندتتنظیفی از فوارهی نورو تیمار داریاتکرشمهای میان زخم و مرهمعشق و زخماز یک تبارنداگر خویشاوندیم یا نهمن سراپا همه زخممتو سراپاهمه انگشت نوازش باش "
3 " میشوم بیدار و میبینم کنارم نیستیحسرتت سرمیگذارد بی تو بر بالین من "
4 " سلیس و ساده بگویمدلـم گرفته برایت "
5 " ترسم به نام بوسه، غارت کنم لبت را "
6 " سکوت میکنم و عشق در دلم جاریستکه این شگفتترین نوع خویشتنداریست "
7 " مثلِ بارانِ بهاری که نمیگوید کِیبیخبر در بزن و سرزده از راه برس "
8 " تقویم را معطل پاییز کرده استدر من مرور باغ همیشه بهار تو "
9 " گریز و گم شدن ماهیان بوسۀ منخوش است در خزۀ مخمل بناگوشت "
10 " تو مثل خندۀ گل، مثل خواب پروانه تو مثل آنچه که ناگفتنیست، زیبایی "
11 " ز تمام بودنیها "تو" همین از آن من باشکه به غیر با "تو" بودن دلم آرزو ندارد "
12 " یاد تو میوزد ولیبیخبرم ز جای تو "
13 " با كه خواهى باز كرد اين در كه بر من بستهاى؟بر كه خواهى بست دل را چون ز من برداشتى؟ "
14 " مرا درياباي خورشيد در چشم تو زنداني "
15 " نه بیم سنگ فنایش به دل نه تیر بلاپرنده ای که قُرق را شکستهآه من است! "
16 " اول دلم فراق تو را سرسری گرفت وآن زخم کوچک دلم آخر جذام شد "
17 " سودای دلنشینِ نخستین و آخرین عمرم گذشته است و تواَم در سری هنوز "
18 " سفر به خیر گل من که میروی با بادز دیده میروی اما نمیروی از یاد "
19 " یک شب هوای گریه، یک شب هوای فریادامشب، دلم، هوای تو کرده است "
20 " خامُش نشسته شعرم در پیش دیدگانتای شیوۀ نگاهت از شعر ناب خوشتر "