Home > Work > آتش بدون دود کتاب دوم: درخت مقدس
1 " روزگارى، غريبه اى را ديدم كه در صحرا گم شده بود. از او پرسيدم كه كجا مى خواهد برود؟ گفت كه خودش راه را بلد است. باور مى كنى كه غريبه در آن صحرا مُرد، حال آن كه در نزديكى او چوپانى گله اش را مى چراند؟اشتباه كردن گناه نيست؛ بر سرِ اشتباه پاى فشردن جرم است. "
― Nader Ebrahimi , آتش بدون دود کتاب دوم: درخت مقدس
2 " دردهايى هست كه مال همه است؛ و من آن دردها را هرگز پنهان نمى كنم؛ اما درد قلب، مال هيچ كس نيست به جز صاحب قلب... "
3 " با مغزِ خودت فکر کن، نه با مغز پوسیدهٔ گذشتگان! "
4 " مثل پيرمردهايى حرف مى زنى كه خيال مى كنند هر شكست، تجربه اى است براى يك پيروزى؛ و يك روز هم با انبانى از شكست ها مى روند زير خاك... "
5 " پالاز، در پناه آدم كشى مثل من است كه مى تواند عليه آدم كشى سخنرانى كند، و در سايه ى خشونت من، تا به حال زنده مانده تا بتواند بر ضد خشونت، موعظه كند. "
6 " برای کسی کار کن که هنوز نمی داند چه کسی دوست است و چه کسی دشمن.من محتاج محبت کردنم ، نه محبت دیدن.من محتاج خدمت کردنم، نه خدمتم را به رخ دیگران کشیدن.من گدای قدرشناسی اینچه برونی ها نیستم، تا اگر به من پشت کردند به آنها پشت کنم. من رهبری آنها را نمی خواهم، من می خواهم آگاهشان کنم؛ به سود خودشان و به سود همه ترکمن ها. "