پروازمان روزی رود از یاد"/>

Home > Author > محمدرضا شفیعی‌کدکنی >

" فنجان آب فنچ هایم را عوض کردم
و ریختم در چینه جای خردشان ارزن
وان سوی تر ماندم
محو تماشاشان.


دیدم که مثل هر همیشه، باز، سویاسوی
هی می پرند از میله تا میله
با رفرفه ی آرام پرهاشان.


گفتم چه سود از پر زدن، در تنگنایی اینچنین بسته
که بالهاتان می شود خسته؟

گفتند (وبا فریاد شاداشاد) :
"زان می پریم، اینجا که می ترسیم
پروازمان روزی رود از یاد "

محمدرضا شفیعی‌کدکنی


Image for Quotes

محمدرضا شفیعی‌کدکنی quote : فنجان آب فنچ هایم را عوض کردم<br />و ریختم در چینه جای خردشان ارزن<br />وان سوی تر ماندم<br />محو تماشاشان.<br /><br /> <br />دیدم که مثل هر همیشه، باز، سویاسوی<br />هی می پرند از میله تا میله<br />با رفرفه ی آرام پرهاشان.<br /><br /><br />گفتم چه سود از پر زدن، در تنگنایی اینچنین بسته<br />که بالهاتان می شود خسته؟<br /><br />گفتند (وبا فریاد شاداشاد) :<br />پروازمان روزی رود از یاد" style="width:100%;margin:20px 0;"/>