Home > Work > All Men Are Mortal

All Men Are Mortal QUOTES

7 " اگرچه از فلسفه سیمون دوبوار خیلی خوشم نمیاد ولی کتاب همه می میرند کتاب فوق العاده ای بود که در مورد موضوع خاص و فوق العاده ای هم هست. داستان درباره مردی هست که با خوردن معجونی به زندگی ابدی دچار میشه، درصدد برمیاد که آرزوهای بزرگش رو برای اصلاح وضعیت زندگی کشورش تحقق بده، اما بعد میبینه که سرنوشت کشورش وابسته به سرنوشت دنیاست و درصدد اصلاح دنیا بر میاد و پس از جنگ های طولانی و سفرهای مختلفش به نقاط مختلف دنیا میبینه که در واقعا هیچ قدرتی نداره و نیروی عظیم دیگری زندگی و سرنوشت انسان ها رو به پیش میبره. میفهمه که زندگی هیچ انسانی در دست انسان دیگری نیست و هر کسی خواهان ساختن سرنوشت خودش هست و نتیجه تمام این خواستن های شخصی هست که دنیای آدمها رو میسازه. قهرمان داستان -فوسکا- بارها و بارها شاهد مرگ عزیزانش بوده و در نهایت حتی مرگ عزیز نیز معنا و مفهومش رو براش از دست میده. نه تنها مرگ و نیستی بقیه، که حتی تمام هستی معنای خودشو از دست میده، وقتی قرار نباشه روزی با چیزهایی که داری و چیزهایی که ازشون لذت میبری وداع کنی، اون لذت و شیرینی و مالکیت هم معناشو از دست خواهد داد. و اینچنین خواننده با تمام وجود میفهمه که مرگ نه تنها بد نیست که هدیه ای ارزشمند نیز هست. مرگی که تمام معنای زندگی از اون هست. بخش هایی از کتاب که خیلی دوست داشتم :
بیهوده بود. مرگ در درون او بود، و این را میدانست، و از او استقبال میکرد. توانسته بود به آرزوهای ساده ای دلخوش باشد: تا ده سال دیگر همچنان زیبا بماند، در تئاتر نقش فدرا و کلئوپاترا را بازی کند، خاطره گنگی از خود در دل مردمان خاکی باقی بگذارد، خاطره ای که کم کم خاک میشد و از میان میرفت. سنجاق سر خود را باز کرد و دسته های سنگین گیسویش روی شانه هایش افتاد. روزی پیر خواهم شد، روزی خواهم مرد، روزی از یادها خواهم رفت، و در حالی که من در این فکرم، مردی هست که با خود میگوید : "من همیشه هستم".
یا در بخش دیگری "

Simone de Beauvoir , All Men Are Mortal