" خنجر با سهولت میان دو کتفش لغزید. نه لایههای گوشت و عضله متوقفش کردند، نه ستون مهرهها. از کنارشان سر خورد و رگها را درید. قلب، وحشیانه و سردرگم، کوبید. خون بیرون پاشید. نالید. در سرش کسی جیغ کشید. دیگری به سینهاش چنگ انداخت. یک نفر زانو زد. یک نفر خون بالا آورد.
یک نفر مرد.
این تمام ماجرا بود. "
― Armina Salemi , کوارتت نهایی