Home > Author > محمدرضا شفیعی‌کدکنی >

" به پایان رسیدیم اما نکردیم آغاز
فرو ریخت پرها نکردیم پرواز

ببخشای ای روشن عشق بر ما، ببخشای
ببخشای اگر صبح را به مهمانی کوچه دعوت نکردیم
ببخشای اگر روی پیراهن ما نشان عبور سحر نیست
ببخشای ما را اگر از حضور فلق روی صنوبر خبر نیست.
نسیمی گیاه سحرگاه را در کمندی فکنده ست و
تا دشت بیدارش می کشاند

و ما کمتر از آن نسیمیم
در آن سوی دیوار بیمیم.

ببخشای ای روشن عشق بر ما ببخشای
به پایان رسیدیم اما
نکردیم آغاز
فرو ریخت پرها نکردیم پرواز... "

محمدرضا شفیعی‌کدکنی


Image for Quotes

محمدرضا شفیعی‌کدکنی quote : به پایان رسیدیم اما نکردیم آغاز<br />فرو ریخت پرها نکردیم پرواز<br /><br />ببخشای ای روشن عشق بر ما، ببخشای<br />ببخشای اگر صبح را به مهمانی کوچه دعوت نکردیم<br />ببخشای اگر روی پیراهن ما نشان عبور سحر نیست<br />ببخشای ما را اگر از حضور فلق روی صنوبر خبر نیست.<br />نسیمی گیاه سحرگاه را در کمندی فکنده ست و<br />تا دشت بیدارش می کشاند<br /><br />و ما کمتر از آن نسیمیم<br />در آن سوی دیوار بیمیم.<br /><br />ببخشای ای روشن عشق بر ما ببخشای<br />به پایان رسیدیم اما<br />نکردیم آغاز<br />فرو ریخت پرها نکردیم پرواز...