Home > Author > محمدرضا شفیعی‌کدکنی >

" در روزهای آخر اسفند
کوچ بنفشه‌های مهاجر
زيباست
در نيم‌روز روشن اسفند
وقتی بنفشه ها را از سايه های سرد
در اطلس شميم بهاران
با خاک و ريشه
- ميهن سيارشان –
از جعبه‌های کوچک و چوبی
در گوشه‌ی خيابان می‌آورند
جوی هزار زمزمه در من
می‌جوشد:
ای کاش
ای کاش، آدمی وطنش را
مثل بنفشه‌ها
(در جعبه‌های خاک)
يک روز می‌توانست
هم‌راه خويشتن ببرد هر کجا که خواست
در روشنای باران
در آفتاب پاک "

محمدرضا شفیعی‌کدکنی


Image for Quotes

محمدرضا شفیعی‌کدکنی quote : در روزهای آخر اسفند<br />کوچ بنفشه‌های مهاجر<br />زيباست<br />در نيم‌روز روشن اسفند<br />وقتی بنفشه ها را از سايه های سرد<br />در اطلس شميم بهاران<br />با خاک و ريشه<br />- ميهن سيارشان –<br />از جعبه‌های کوچک و چوبی<br />در گوشه‌ی خيابان می‌آورند<br />جوی هزار زمزمه در من<br />می‌جوشد:<br />ای کاش<br />ای کاش، آدمی وطنش را<br />مثل بنفشه‌ها<br />(در جعبه‌های خاک)<br />يک روز می‌توانست<br />هم‌راه خويشتن ببرد هر کجا که خواست<br />در روشنای باران <br />در آفتاب پاک