Home > Author > فاضل نظری >

" چنان که از قفس هم دو یا کریم به هم
از آن دو پنجره ما خیره می شدیم به هم

به هم شبیه ، به هم مبتلا ، به هم محتاج
چنان دو نیمه سیبی که هر دو نیم به هم

من و توایم دو پژمرده گل میان کتاب
من و توایم دو دلبسته از قدیم به هم

شبیه یکدگریم و چقدر دلگیر است
شبیه بودن گل های بی شمیم به هم

من و تو رود شدیم و جدا شدیم از هم
من و تو کوه شدیم و نمی رسیم به هم

بیا شویم چو خاکستری رها در باد
من و تو را برساند مگر نسیم به هم... "

فاضل نظری , گریه‌های امپراتور


Image for Quotes

فاضل نظری quote : چنان که از قفس هم دو یا کریم به هم<br />از آن دو پنجره ما خیره می شدیم به هم <br /><br /> به هم شبیه ، به هم مبتلا ، به هم محتاج<br />چنان دو نیمه سیبی که هر دو نیم به هم <br /><br /> من و توایم دو پژمرده گل میان کتاب<br />من و توایم دو دلبسته از قدیم به هم<br /><br /> شبیه یکدگریم و چقدر دلگیر است<br />شبیه بودن گل های بی شمیم به هم<br /> <br />من و تو رود شدیم و جدا شدیم از هم<br />من و تو کوه شدیم و نمی رسیم به هم<br /><br />بیا شویم چو خاکستری رها در باد<br />من و تو را برساند مگر نسیم به هم...